هر بار که سفر می روی،
خانواده می آیند بدرقه.
سفر اگر زیارتی باشد،
التماس دعا هم دارند:
توفیق زیارت دسته جمعی
و سلام رساندن به آقا
و یک امین الله به یاد ما...
سفر اگر به عتبات باشد،
حساب فرق می کند:
بین الحرمین و شب جمعه و عاشورا
مسجد کوفه و سحر جمعه و ندبه...
آخ که شب جمعه و زیارت چه صفایی دارد.
ولی کار بچه های عراقی به هم پیچیده
اهل کوفه چند دسته شده اند...
مالک جان!
کوفه را اگر درنیابی،
مسلم تنها میماند.
باز شیعه
ساز ناکوک کوفی میزند...
حکماً
حاج قاسم داشت به اینها فکر میکرد...
حاج قاسم
شاید نمیدانست،
نمیدانم
شاید هم میدانست
بعضی از بچههای لشگرش
که میدانستند چه خبری در راه است...
شب جمعه است و
همهی پیامبران و اولیاء و ملائکه میآیند کربلا
رسول الله میآید...
امیرالمؤمنین میآید...
فاطمهی زهرا میآید...
زینب و ام البنین هم.
میآیند
برای دیدن حسین و ابالفضل
و بچههای رزمندهی لشگر حسین
از علی اکبر تا علی اصغر
و حبیب و قاسم...
آقاجان
چقدر لشگرت بزرگ شده ماشاءالله
در امتداد تاریخ
و از غرب تا شرق
فاطمیون و حیدریون و زینبیون
سحرگاه جمعه است.
دو روز از میلاد زینت پدر میگذرد.
کربلا خلوت است.
آسمان ولی ملتهب است.
امان از بغداد...
این بار حسین و ابالفضل
آمدهاند حوالی فرودگاه بغداد!
یا عباس ارکب بنفسی انت...
این بار
دو برادر
به دنبال جسم اربا اربای سلیمانی هستند
که سالها
سینهزن قاسم ابن الحسن است.
عباس
فقط دست مجروح و قطعشدهی سپهسالار علی را مییابد.
به چشم میگذارد و گریه میکند.
این بار حسین میگوید:
دعه یا عباس!
در آسمانها منتظرند باید برویم...
بچههای لشگر در آسمان منتظرند...
پاتوق بچه شیعه ها...
برچسب : نویسنده : mshia-patogha بازدید : 216