پاتوق بچه شیعه ها

متن مرتبط با «نوزاد» در سایت پاتوق بچه شیعه ها نوشته شده است

*مثل چنگ زدن نوزاد*

  • بسم الله الرحمن الرحیم گاهی یکدفعه و به نحو غیر معمول صدای گریه‌اش بلند می‌شود. سریع سراغش میروی که ببینی چه شده.معمولا اولش متوجه هیچ نخواهی شد ولی بعد از چند دقیقه ردی سرخ یا حتی خطی خونی روی صورتش ظاهر می‌شود.هیچ کس او را نیازرده. اصلا با آنهمه لطافت کسی دل آزارش را ندارد، خودش به صورت خودش چنگ زده و حالا هم نمیداند از کجا خورده فقط دردش آمده‌ و گریه می‌کند.نمیدانم تابحال در خانه نوزاد داشته اید یا نه. نوزاد هنوز خودش را نمی‌شناسد، محیط و قوانین محیط را نمیداند، از امکانات و توانایی‌هایش مطلع نیست. در میان اینهمه بی خبری و نا آشنایی دست و پا میزند و می‌خواهد بشناسد. در این دست و پا زدن‌ها گاهی ناخنش را به صورت خودش می‌کشد و ناله و فغان‌اش بلند می‌شود. نوزادی که مادربزرگ‌ مهربان و با تجربه دارد برایش دستکش‌های کیسه ای شکل کوچکی درست میکنند تا صورتشان را نادانسته خراش ندهند. سال‌ها از خدا عمر گرفته‌ام ولی حس میکنم هنوز هم مثل همان نوزادم. هنوز هم درست نمی‌دانم از کجا آمده ام و آمدنم بهر چه بود. هنوز هم یاد نگرفته ام به خودم آسیب نزنم. همان نوزادم فقط کمی بزرگتر شده ام. نتوانسته ام خودم را از ظلمات رها کنم. خودم، استعدادهایم، قوایم، خدایم و امامم و جایگاهم در هستی را آنگونه که باید نشناخته ام. هنوز هم گاهی خودم را چنگ میزنم شاید خیلی شدید تر از یک نوزاد.درمیان اینهمه دست و پا زدن در ظلمات، دلم میخواهد کسی دلسوز و غمخوارم باشد مثل مادر بزرگ. شاید برایم چاره ای کند که دانسته و نادانسته خودم و روانم را زخمی و ناقص نکنم.نیازمند کسی هستم که من را و حقیقت عالم را می‌شناسد و برای من دلسوز است. نیازمند کسی که گاهی بگوید این کارت مثل چنگ زدن به خودت است و گاهی حتی نگوید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها